آرتین عزیزمآرتین عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره
آراد عزيزمآراد عزيزم، تا این لحظه: 9 سال و 19 روز سن داره

مادرانه

دلبندم، بند بند دلت را به خدايى بسپار كه بيشتر از من هوايت را دارد....

تولد مامان

بابا: آرتین جان ... پسرم ... بیا کنار ... من با لب تاپ کار دارم، میخوام تولد مامان زهره رو تبریک بگم...... آرتین: اِ اِ اِ اِ اِ .... نمی خواااااااااممم ....!!!! وبلاگ خودمِ ، میخوام خودم تبریک بگم......   مامما....مامما....مامما.....مامما...... مااااااااچ چ چ چ چ چ چ   مامان عزیزم: خوشبختی من در بودن با توست و روز تولد تو تقدیر خوشبختی من است...... من که وجودم از موجودیت توست، امیدوارم پسر شایسته ای برای توباشم تا به خدا ثابت کنم در آغوش بهترین مامان دنیا بزرگ شدم.......       ما ما ن جو نم ت و ل ل د ت     ...
26 تير 1392

چهارمین و پنجمین مروارید پسری

آرتین خان دندون چهارمش (شنبه 15 تیر) فقط نیش زده بود بیرون و من منتظرم بودم وقتی کامل اومد بیرون بیام تو وبلاگش بنویسم اما در کمال تعجب وقتی دیشب داشتم قطره آهنش رو میدادم دیدم واییییییییییییییییی دندون پنجمی هم خیلی بی سر و صدا اومده بیرون حتی من متوجه نیش زدنش هم نشده بودم ، انگاری یه هفته ای میشد که اومده بیرون چون حسابی قد هم کشیده بود اینم مرواریدای پسری که در اومدن : با رنگ قرمز مشخص شده     ...
21 تير 1392

سومین مروارید پسری

عزیز دله مامان در هفته ای که گذشت خیلی خیلی پسر خوبی بود و فقط شبها نمیذاشت مامان تا صبح بخوابه ، البته صبح روز جمعه (14 تیر 92) متوجه شدم که چرا گل پسر مامان چند شب بد خوابیده... چون دیدم یکی از دندونهای بالایی پسرم خیلی خوشگل و ناز و کوچولو نیش زده بیرون و پسر گلم حالا دیگه سه تا مروارید قشنگ داره. مبارکه پسر نازم ...
15 تير 1392

لالایی من برای پسرم

لالا لالا ....   لالا لالا...گل پسته میاد بابات الان خسته روی لبهاش یه لبخنده توی دستاش دو تا بسته یکی آبه،یکی نونه یکی میوه،یکی دونه خدا یارش که اون هرشب با دست پر بیاد خونه   لالا لالا گل نسرین شده مامان دلش غمگین دله بابا چه بی تابه میره بالا میاد پایین داره روی لب مامان گل لبخند می کاره نمی تونه ببینه ما دلامون خار غم داره    لالا لالا گل شب بو بابا صحرا مامان آهو مامانت عکسش افتاده تو آب چشمه های اون بابا سینش چه سرسبزه ...
15 تير 1392

هشت ماهگی

  ســــــــــلام به روی ماهــت، بزار اول یه ماچ خوشگل از اون لپای تپل مپلت بردارم یه وقت آرزو به دل نمونم.    آرتیــــنم هشت ماهگیت مبارک نــــــفــــسم.   هشت ماه گذشت با همه پستی و بلندی هاش با همه خوشی ها و سختی هاش، درسته که مامانو بعضی وقتها خسته کردی ولی یه لبخندت به همه خستگی ها می ارزه، خدا جون شکرت که آرتینم سر حال و سر زنده یواش یواش داره مرد میشه آره پسرم تو داری بزرگ میشی. الان دیگه خیلی خوب چهار دست و پا میری و اگر هم جایی مثله پای مامان رو تکیه گاهت کنی میتونی بلند شی، دیگه با تخت خوابمون بای بای کردیم و اومدیم تو حال جلوی تی وی میخوابیم خب با وجود وروجکی مثله ...
12 تير 1392

اولین ملاقات نی نی های آذر91 تو پارک مادران

روز 5 شنبه 23 خرداد 92 همراه مامانا و جوجه های ناز متولد آذر 91 که پنج نفرشون هم مثله شما 91/9/9 بدنیا اومده بودن قرار داشتیم تو پارک مادران. روز خیلی خیلی خوبی بود . پسرم عکسا دیر به دستم رسید وگرنه زودتر از اینا باید میزاشتمشون تو وبلاگت سمت راست بالا اون دوتایی که معلوم نیستن : آنیتا - سما سمت راست وسط : ارمیا (پسر) - امیر سام تپلی- رسپینا (دوست جونی آرتین) - آرتین بلاچه سمت راست پایین : وندا خوشگله (دختر) - آروشا ...
5 تير 1392

مسافرت بابا

مرد کوچولوی خونه ی من سلام یکی دوماهی میشد که بابا خبر داده بود برای یکسری از مسابقات فوتبالش قراره بره خارج از تهران ، تاریخش هم آخرای خرداد بود. بالاخره اون روز رسید و بابا با کلی چک و چونه زدن در مورد همراه شدن من و شما باهاش تنهایی عازم سفر شد (آخه مامانی من کلی دلیله منطقی داشتم که بابا راضی شد تنهامون بزاره وگرنه این بابای غیرتیه شما مگه میزاره یک لحظه بدون اون باشیم ) خلاصه بابا رفت ، اونم به مدت شش روز. اول فکر میکردم خب با وجود آرتین من اصلا متوجه نبود بابا نمیشم یا اگر هم بشم ، اینقدر آرتین منو درگیر کاراش کرده که فرصت دلتنگی پیدا نمیکنم، اما روزی که بابا رفت دله منم باهاش رفت. وای حتی تصورش هم نمیتونستم بکنم که اینقدر د...
5 تير 1392

دومین مروارید پسری

سلام آرتین قشنگم پسر گلم دومین مرواریدت در تاریخ 29 خرداد یعنی درست یک هفته بعداز اینکه اولین دندونت رونمایی شد خودشو نشونم داد و کلی خوشحال شدم که خداروشکر اینبار بدون ناز و نوز اومد بیرون، قربونت برم مامانی. ...
5 تير 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد